بستهی پستی خواهرم رسیدهبود. کتابهایش را یکییکی از جعبه خارج میکرد و به من نشان میداد. در بین آنها نگاهم روی یک کتاب ماند. عنوانش زمانسوار بود و عبارت مجموعه داستان گمانهزن روی آن خودنمایی میکرد.
قبل از خواندن مقدمهی کوتاه کتاب، ذهنیتی نسبت به ادبیات گمانهزن و واژه《زمانسوار》نداشتم. مقدمهی کتاب که از زبان نویسنده نیست، با طاعون آغاز میشود. فاجعهای که در زمان گذشته رخ دادهاست و سوالی را مطرح میکند؛ چه میشود اگر نشانهای از آنزمان در دوران ما کشف شود و بیماری را به همراه داشتهباشد؟
نویسنده بعد از پرداختن به اهمیت زمان و مکان، ادبیات گمانهزن را معرفی میکند و سپس به داستانهای نویسنده در این کتاب میپردازد.
ادبیات گمانهزن گونه ای از داستانها است که با تخیل سر و کار دارد. محدودیتهای مکان، زمان و قوانین فیزیک را کنار میگذارد. جهانی را تصور میکند که وضعیت عادی آن، از نقطهنظر مکان و زمان عجیب است. اما در آن وضعیت عجیب به آدمها و مسائل عادی انسانی از جمله عشق، ترس، مرگ و دیگر مسائل مشابه میپردازد.
پیچیدگیهای مکانی و زمانی با مضامین سادهی انسانی ترکیب شدهاند و موضوع داستانها آشناست. نویسنده برای جلوهدادن اهمیت 《انسانیت》زمان و مکان را در هم میشکند واز موقعیتهایی استفاده میکند که هیچگاه نمیتوان تجربه کرد.داستانها کاملا تخیلی و برگرفته از ذهن نویسندهاند.
زمانسوار، واژهای است که عنوان کتاب را به خود اختصاص دادهاست. این جایگاه نشان از اهمیت واژه دارد.
کسی نمیتواند سفر در زمان را تجربه کند و از گذشته به آینده بیاید. زمان همیشه سوار انسانها است. اما آدمها اهل تخیلاند. تخیل توانایی سوارشدن بر زمان را دارد. میتواند به گذشته برود و با نسلهای قدیم همنشین شود یا به آینده برود و در عصری زندگی کند که امکانات دوچندان است.
در واقع نویسنده با عنوان مناسبی که انتخاب کردهاست، به اهمیت تخیل میپردازد. قصههای او میتوانند نمادین به نظر برسند اما اگر نمادین خوانده شوند، زیبایی خود را از دست خواهندداد. قصهها صادقانه تخیل نویسنده را به تصویر میکشند و در نظرگرفتن این مورد، ضروری است.
آخرین دیدگاهها